به قلم :   منصور پارسی        پنج شنبه 8 دی 1390    10:36

 

اسلام یا زرتشت؟
دروود بر ایران
حتما فکر می کنید توی این متن من قصد دارم اسلام را بکوبم یا نه شاید هم زرتشت را.
 
نه .اصلا اینطور نیست. من شاید اگر قران نخونده بودم (البته فارسی) ،شک می کردم که این دین یک دین الهی .چون سرشار از اجبار.(البته خود قران به انسان آزادی زیادی داده. ولی اسلامی که توی ایران ،نه.فقط اجبار!)
 
باید قبول کرد که این دین به ایران و مردم ایران تحمیل شده.اگر توی این موضوع تردید دارید میتونید به تاریخ و تمدن ایران در زمان هخامنشیان وساسانیان مراجعه کنید.رفاه بی نظیر در این دوران برای مردم ایران گویای این موضوع هست. پیشنهاد می کنم حتما نگاهی به نامه ی یزدگرد سوم پادشاه ساسانی هم بندازید.
 
اگر یه خورده توی دینمون ریز بشیم میبینیم که ما حتی حق نداریم خدای خدمون را هم به زبون خودمون ستایش کنیم.فقط عربی ،عربی ،عربی.
 
مثل اینه که خدا فقط زبون عربی می فهمه.روزی بیش از ده مرتبه می گیم الحمد الله رب العالمین ولی واقعا نمی دونیم که ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهان و جهانیانست...
 
مگه ما داریم هر روز برای خدا املا می گیم که لازم نیست خودمون چیزی بفهمیم.میگن باید عربی باشه تا بین مسلمانان وحدةالکلمه وجود داشته باشه. جدا که خیلی حرف خنده داریه.جامعه ی ما یکی از کثیف ترین جامعه های دنیاست.مردمی سرشار از احساسات دروغ گویی ،دزدی و کلاه برداری (البته منظورم ایرانی نیست). اگر به زمان هخامنشیان برگردیم، هردوت که به دروغ گوی تاریخ معروف ، در کتاب خودش وقتی به ایران میاد به یک چیزی اقرار میکنه .در خلاصه ای ازحرف هاش اون میگه:
 
ایرانی ها آدم های بسیار عجیبی هستند.توی این مدت ندیدم که کسی به دیگری دروغ بگه، دزدی کنند و یا به هم دشنام بده. اون ها به همدیگر احترام میذارند و همدیگر را با نام های زیبا صدا می زنند. اونها در طول روز 5 وعده خدای خودشون که اهورا مزدا نام دارد را ستایش می کنند.
 
یادم نمیاد کی بود.فقط یادم که توی یک کتابی از یک جهانگرد فرانسوی که در دهه ی 70 از ایران دیدن کرده بود اینطور نوشته بود:
 
ایرانیی ها عجیبترین آدم هایی هستند که تاب به حال دیدم. بسیار مهمانواز ولی فوق العاده دروغگو.آدم احساس می کنه که این مهمانوازی اون ها هم دروغ.اونها هر روز صبح که از خواب بیدار میشن توی فکر این هستند که سر همدیگر کلاه بذارند . اولی سر دومی کلاه می ذاره و دومی سر نفر سوم.و جالب اینجاست که کسی صداش در نمیاد. چون نفر سومی هم که سرش کلاه رفته توی فکر اینه که فردا سر کسی دیگر را کلاه بذاره.
 
حالا خودتون قضاووت کنید، چرا ما از عرش به فرش سقوط کردیم؟
 
مطمئنا به یک جواب بیشتر نمی رسید. قدرت دین!!!
 
مردی از پارس
 
کودکی زرتشت
 
زرتشت مردی دهقان زاده بود و در پانزده سالگی مردم را به صلح و صفا دعوت میکرد.او پسر دهقانی به نام پورشیت بود که گاو شیری داشت و از آن گاو به زرتشت شیر میداد و از معجزات زرتشت آن بود که هنگام به دنیا آمدن خندید و این در حالی است که کودکان در بدو به دنیا آمدن گریه میکنند.
 
 
لهراسب شاه هم عصر زرتشت پیامبر بود و او در شبی خواب دید که تعبیر آن خواب این بود که کودکی خواهد آمد که زادگاه او آذربایجان است او با پلیدی مبارزه میکند مفسران خانه زرتشت را به لهراسب نشان دادند و او به خانه زرتشت رفت و در آنجا نوزاد را دید و شمشیرش را از نیام بیرون کشید تا او را بکشد اما به قدرت خداوند دست او میان هوا و زمین خشک شد او به کاخ خود بازگشت و با اطرافیانش که دیوان واهریمنان بودند صحبت کرد و آنان گفتند که خود زرتشت را خواهند کشت پس آتشی عظیم برپا کردند و زرتشت را که از خانه پدر ربوده بودند به آتش انداختند اما باز هم به امر خدا آتش سرد شد و بر او اثر نکرد و مادرش که برای نجات کودک رفت با تعجب دید که او میان آتش نشسته و میخندد.مادرش او را برداشت و به خانه برد و فهمید که او کودکی عادی نیست پس در تربیت او اهتمام کرد و دشمنان فرزندش چندین بار دیگر به قصد جان زرتشت او را به کام حیوانات وحشی افکندند که هر بار او به امر خدا نجات پیدا کرد.
در داستان دیگری آمده که زرتشت در راه رفتن به سمت گشتاسب میبایستی از رودخانه ای عبور میکرد که در ساحل آن رودخانه زنهای برهنه نشسته بودند و او طوری یارانش را عبور داد که آنها زنان را نبینند.
زرتشت با بت برستان مباحثات فراوانی داشت و در همه مباحثاتش پیروز میگشت و عاقبت آنها پادشاه را وادار کردند که او را به زندان بیفکند ولی همین که بی گناهی او ثابت شد او را از زندان آزاد کرد.
مدت عمر زرتشت را هفتاد و هشت سال ذکر کرده اند و تعالیم عالیه او را در نیکی کردار و راستی گفتار و درستی اندیشه خلاصه کرده اند.او آفتاب را بزرگترین مظهر قدرت خداوند میدانست و آتش را مظهر نور در مقابل ظلمت(نه نماد خداوند)به همین علت آتشکده های فراوانی در ایران احداث گردید و تا قبل از حمله اعراب روشن بودند.
زرتشتیانی که در ایران مانده بودند با وجود مشکلاتی که طی قرنها برایشان به وجود آمد دست از دین آبا و اجدادی خود بر نداشتند و اکنون بسیاری از آنها در مناطق مختلفی از ایران از جمله یزد زندگی میکنند ولی بسیاری از عقاید آنها در طول تاریخ فرق کرده و به شکل امروزی در آمده است.
از جمله آداب و رسومی که زرتشتیان داشتند آن بود که آنها اجساد مرده های خود را دفن نمیکردند و آنها را بر بالای بلندی قرار میدادند تا بر اثر عوامل طبیعی یا حمله حیوانات نابود شوند و علت این کار آنان این بود که معتقد بودند جسد زمین تمیز را آلوده میکند ولی اکنون آنان اجساد خود را دفن میکنند.
اما از دیگر رسومی که در آیین زرتشت وجود داشته نقاره خانه ها میباشد که در هنگام طلوع و غروب آفتاب مینواختند تا به واسطه آن از این ستاره بزرگ قدردانی کنند
 

برچسب‌ها: اسلام یا زرتشت؟,